از وظایف مهم افراد جامعه، دستگیری از تهیدستان است، هر کس به اندازه امکانات و توانمندی خویش باید خلاء های موجود در زندگانی افراد را جبران کند؛ همانگونه که خداوند نیازمندان را با فقر امتحان میکند، ثروتمندان را نیز با ثروتشان میآزماید.
خداوند متعال در قرآن می فرماید:
*وَمَا تُنفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغَاء وَجْهِ اللّهِ بقره/272
*جز برای خشنودی خداوند انفاق نکنید
حکایت؛ در مورد سخاوت و انفاق شیخ زین العابدین مازندرانی از شاگردان شیخ انصاری نوشته اند: با توجه به اعتباری که بین مردم داشت، تا می توانست قرض می کرد و به محتاجان می داد و هنگامی که بعضی از اهل خیر به کربلا می آمدند قرض های او را می دادند.
روزی بینوایی به خانه ایشان رفت و از او چیزی خواست، شیخ چون پولی در بساط نداشت، «بادیه مسی» منزل را برداشت و به او داد و گفت: این را ببر و بفروش، چند روز بعد وقتی اهل منزل متوجه شدند «بادیه» نیست، فریاد زدند بادیه را دزد برده است، صدای آنان در کتابخانه به گوش شیخ رسید، ایشان گفت: کسی را متهم نکنید، بادیه را من برده ام.
در یکی از سفرها که شیخ به سامرا می رود، در آن جا سخت بیمار می شود و میرزای شیرازی از او عیادت می کند و او را دلداری می دهد، شیخ می گوید: من هیچ نگرانی از مرگ ندارم، نگرانی من از این بابت است بنا به عقیده ما امامیه ، وقتی می میریم روح ما را به امام عصر (عج) عرضه می کنند.
اگر امام سؤال بفرمایند: شیخ زین العابدین! ما به تو بیش از این اعتبار و آبرو داده بودیم که بتوانی قرض کنی و به فقیران بدهی، چرا نکردی!؟ من چه جوابی به آن حضرت بدهم؟!
می گویند: میرزای شیرازی پس از شنیدن این حرف متأثر شد و به منزل رفت و هر چه وجوهات شرعی در آن جا بود میان مستحقان تقسیم کرد.1
کسی کوی دولت ز دنیا ببُرد که با خود نصیبی به عقبا ببرد2
- با اقتباس و ویراست از کتاب هزار و یک حکایت اخلاقی
- سعدی